با میلاد علی ، ولایت آغاز شد در بیداد جهان، عدالت آغاز شد
جانا برخیز و بنگر به دو جهان به یمن ولایت، سعادت آغاز شد
آری! «ولایت»، سی و سه سال در خنکای سایه ات آرامش را به تجربه نشسته بود و تمامی جاده های هدایت، سر بر زانوی ولایت تو داشتند. ای جریان نور خداوند در زمین! هرگز مباد خاموشی ات؛ که بی فانوس روشن نگاهت، دنیا در تاریکی جهالت خویش غوطه ور خواهد شد. مصیبت جانکاهت را به جان های سوخته «تشیع» بخشیدی، اما هنوز سخنان کوبنده ات، لرزه می افکند به کنگره های قصر « متوکل ها».... و نظم می بخشد به بند بند شعرهایی که از دهان حقیقت سروده می شود.
* بیاییم با آئین آب و آئینه زندگی کنیم. مثل آب ، هر چه پلیدی است بشوییم. آئینه سان ، هر چه ندیدیم ، نگوییم.!